نام مبارک امام پنجم محمد بود .
لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است ,بدین جهت که : دریاى دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت .
القاب دیگرى مانند شاکر و صابر و هادى نیز براى آن حضرت ذکر کردهاند که هریک بازگوینده صفتى از صفات آن امام بزرگوار بوده است .
کنیه امام ابوجعفر بود .
مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبى ( ع )است .
بنابراین نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن ( ع )و از سوى پدر به امام حسین ( ع ) میرسید .
پدرش حضرت سیدالساجدین , امام زین العابدین , على بن الحسین ( ع ) است .
تولد حضرت باقر ( ع ) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57 هجرى در مدینه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سیدالشهداء کودکى بود که به چهارمین بهار زندگیش نزدیک میشد .
دوران امامت امام محمد باقر ( ع ) از سال 95 هجرى که سال درگذشت امام زین العابدین ( ع ) است آغاز شد و تا سال 114 ه . یعنى مدت 19 سال و چند ماه ادامه داشته است .
در دوره امامت امام محمد باقر ( ع ) و فرزندش امام جعفرصادق ( ع ) مسائلى مانند انقراض امویان و بر سر کار آمدن عباسیان و پیدا شدن مشاجرات سیاسى و ظهور سرداران و مدعیانى مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانى و دیگران مطرح است , ترجمه کتابهاى فلسفى و مجادلات کلامى در این دوره پیش میآید , و عدهاى از مشایخ صوفیه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پیدا میشوند .
قاضیها و متکلمانى به دلخواه مقامات رسمى و صاحب قدرتان پدیدمیآیند و فقه و قضاء و عقاید و کلام و اخلاق را - بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسیر مینماید , و تعلیمات قرآنى - به ویژه مسأ له امامت و ولایت را , که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا , افکار بسیارى از حق طلبان را به حقانیت آل على ( ع ) متوجه کرده بود , و پرده از چهره زشت ستمکاران اموى ودین به دنیا فروشان برگرفته بود , به انحراف میکشاندند و احادیث نبوى را دربوته فراموشى قرار میدادند .
برخى نیز احادیثى به نفع دستگاه حاکم جعل کرده ویا مشغول جعل بودند و یا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون مینمودند .
اینها عواملى بود بسیار خطرناک که باید حافظان و نگهبانان دین در برابر آنهابایستند .
بدین جهت امام محمد باقر ( ع ) و پس از وى امام جعفر صادق ( ع )از موقعیت مساعد روزگار سیاسى , براى نشر تعلیمات اصیل اسلامى و معارف حقه بهره جستند , و دانشگاه تشیع و علوم اسلامى را پایهریزى نمودند .
زیرا این امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقیقى تعلیمات پیامبر( ص ) و ناموس و قانون عدالت بودند , و میبایست به تربیت شاگردانى عالم و عامل و یارانى شایسته و فداکار دست یازند , و فقه آل محمد ( ص ) را جمع و تدوین و تدریس کنند .
به همین جهت محضر امام باقر ( ع ) مرکز علماء ودانشمندان و راویان حدیث و خطیبان و شاعران بنام بود .
در مکتب تربیتى امام باقر ( ع ) علم و فضیلت به مردم آموخته میشد .
ابوجعفر امام محمد باقر ( ع )متولى صدقات حضرت رسول ( ص ) و امیرالمؤمنین ( ع ) و پدر و جد خود بود واین صدقات را بر بنى هاشم و مساکین و نیازمندان تقسیم میکرد , و اداره آنهارا از جهت مالى به عهده داشت .
امام باقر ( ع ) داراى خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامى بود .
سیرت و صورتش ستوده بود .
پیوسته لباس تمیز و نومیپوشید .
در کمال وقار و شکوه حرکت میفرمود .
از آن حضرت میپرسیدند : جدت لباس کهنه و کم ارزش میپوشید , تو چرا لباس فاخر بر تن میکنى ؟ پاسخ میداد : مقتضاى تقواى جدم و فرماندارى آن روز , که محرومان و فقرا و تهیدستان زیادبودند , چنان بود .
من اگر آن لباس بپوشم در این انقلاب افکار , نمیتوانم تعظیم شعائر دین کنم .
امام پنجم ( ع ) بسیار گشادهرو و با مؤمنان و دوستان خویش برخورد بود .
با همه اصحاب مصافحه میکرد و دیگران را نیز بدین کار تشویق میفرمود .
در ضمن سخنانش میفرمود : مصافحه کردن کدورتهاى درونى را از بین میبرد و گناهان دوطرف - همچون برگ درختان در فصل خزان - میریزد .
امام باقر ( ع ) در صدقات و بخشش و آداب اسلامى مانند دستگیرى از نیازمندان و تشییع جنازه مؤمنین وعیادت از بیماران و رعایت ادب و آداب و سنن دینى , کمال مواظبت را داشت .
میخواست سنتهاى جدش رسول الله ( ص ) را عملا در بین مردم زنده کند و مکارم اخلاقى را به مردم تعلیم نماید .
در روزهاى گرم براى رسیدگى به مزارع و نخلستانها بیرون میرفت , و باکارگران و کشاورزان بیل میزد و زمین را براى کشت آماده میساخت .
آنچه ازمحصول کشاورزى - که با عرق جبین و کد یمین - به دست میآورد در راه خدا انفاق میفرمود .
بامداد که براى اداى نماز به مسجد جدش رسول الله ( ص ) میرفت , پس از گزاردن فریضه , مردم گرداگردش جمع میشدند و از انوار دانش و فضیلت اوبهرهمند میگشتند .
مدت بیست سال معاویه در شام و کارگزارانش در مرزهاى دیگر اسلامى درواژگون جلوه دادن حقایق اسلامى - با زور و زر و تزویر و اجیر کردن عالمان خودفروخته - کوشش بسیار کردند .
ناچار حضرت سجاد ( ع ) و فرزند ارجمندش امام محمد باقر ( ع ) پس از واقعه جانگداز کربلا و ستمهاى بیسابقه آل ابوسفیان , که مردم به حقانیت اهل بیت عصمت ( ع ) توجه کردند , در اصلاح عقاید مردم به ویژه در مسأ له امامت و رهبرى , که تنها شایسته امام معصوم است , سعى بلیغ کردندو معارف حقه اسلامى را - در جهات مختلف - به مردم تعلیم دادند ; تا کار نشر فقه و احکام اسلام به جایى رسید که فرزند گرامى آن امام , حضرت امام جعفر صادق ( ع ) دانشگاهى با چهار هزار شاگرد پایهگذارى نمود , و احادیث و تعلیمات اسلامى را در اکناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد .
امام سجاد ( ع )با زبان دعا و مناجات و یادآورى از مظالم اموى و امر به معروف و نهى از منکرو امام باقر ( ع ) با تشکیل حلقههاى درس , زمینه این امر مهم را فراهم نمود ومسائل لازم دینى را براى مردم روشن فرمود .
رسول اکرم اسلام ( ص ) در پرتو چشم واقع بین و با روشن بینى وحى الهى وظایفى را که فرزندان و اهل بیت گرامیاش در آینده انجام خواهند داد و نقشى را که در شناخت و شناساندن معارف حقه به عهده خواهند داشت , ضمن احادیثى که از آن حضرت روایت شده , تعیین فرموده است .
چنان که در این حدیث آمده است : روزى جابر بن عبدالله انصارى که در آخر عمر دو چشم جهان بینش تاریک شده بود به محضر حضرت سجاد ( ع ) شرفیاب شد .
صداى کودکى را شنید , پرسید کیستى ؟ گفت من محمد بن على بن الحسینم , جابر گفت : نزدیک بیا , سپس دست او راگرفت و بوسید و عرض کرد : روزى خدمت جدت رسول خدا ( ص ) بودم .
فرمود : شاید زنده بمانى و محمدبن على بن الحسین که یکى از اولاد من است ملاقات کنى .سلام من را به او برسان و بگو : خدا به تو نور حکمت دهد .علم و دین را نشر بده .
امام پنجم هم به امر جدش قیام کرد و در تمام مدت عمر به نشر علم و معارف دینى و تعلیم حقایق قرآنى و احادیث نبوى ( ص ) پرداخت .
این جابر بن عبدالله انصارى همان کسى است که در نخستین سال بعد از شهادت حضرت امام حسین ( ع ) به همراهى عطیه که مانند جابر از بزرگان و عالمان باتقوا و از مفسران بود , در اربعین حسینى به کربلا آمد و غسل کرد , و در حالى که عطیه دستش را گرفته بود در کنار قبر مطهر حضرت سیدالشهداء آمد و زیارت آن سرور شهیدان را انجام داد .
بارى , امام باقر علیه السلام منبع انوار حکمت و معدن احکام الهى بود .
نام نامى آن حضرت با دهها و صدها حدیث و روایت وکلمات قصار و اندرزهایى همراه است , که به ویژه در 19 سال امامت براى ارشاد مستعدان و دانش اندوزان و شاگردان شایسته خود بیان فرموده است .
بنا به روایاتى که نقل شده است , در هیچ مکتب و محضرى دانشمندان خاضعتر و خاشعتر ازمحضر محمد بن على ( ع ) نبودهاند .
در زمان امیرالمؤمنین على ( ع ) گوئیا , مقام علم و ارزش دانش هنوز -چنان که باید - بر مردم روشن نبود , گویا مسلمانان هنوز قدم از تنگناى حیات مادى بیرون ننهاده و از زلال دانش علوى جامى ننوشیده بودند , و در کنار دریاى بیکران وجود على ( ع ) تشنه لب بودند و جز عدهاى معدود قدر چونان گوهرى رانمیدانستند .
بی جهت نبود که مولاى متقیان بارها میفرمود : سلونى قبل از تفقدونى پیش از آنکه من را از دست بدهید از من بپرسید .
و بارها میگفت : من به راههاى آسمان از راههاى زمین آشناترم .
ولى کو آن گوهرشناسى که قدر گوهر وجودعلى را بداند ؟ اما به تدریج , به ویژه در زمان امام محمد باقر ( ع ) مردم کم کم لذت علوم اهل بیت و معارف اسلامى را درک میکردند , و مانند تشنه لبى که سالها از لذات آب گوارا محروم مانده و یا قدر آن را ندانسته باشد , زلال گواراى دانش امام باقر ( ع ) را دریافتند و تسلیم مقام علمى امام ( ع ) شدند , و به قول یکى از مورخان : مسلمانان در این هنگام از میدان جنگ و لشکر کشى متوجه فتح دروازههاى علم و فرهنگ شدند .
امام باقر ( ع ) نیز چون زمینه قیام بالسیف ( قیام مسلحانه ) در آن زمان - به علت خفقان فراوان و کمبودحماسه آفرینان - فراهم نبود , از این رو , نشر معارف اسلام و فعالیت علمى راو هم مبارزه عقیدتى و معنوى با سازمان حکومت اموى را , از این طریق مناسبترمیدید , و چون حقوق اسلام هنوز یک دوره کامل و مفصل تدریس نشده بود , به فعالیتهاى ثمر بخش علمى در این زمینه پرداخت .
اما بدین خاطر که نفس شخصیت امام و سیر تعلیمات او - در ابعاد و مرزهاى مختلف - بر ضرر حکومت بود , مورد اذیت و ایذاء دستگاه قرار میگرفت .
در عین حال امام هیچگاه از اهمیت تکلیفى شورش ( علیه دستگاه ) غافل نبود , و از راه دیگرى نیز آن را دامن میزد : و آن راه , تجلیل و تأ یید برادر شورشیاش زید بن على بن الحسین بود .
روایاتى در دست است که وضع امام محمد باقر ( ع ) که خود - در روزگارش - مرزبان بزرگ فکرى و فرهنگى بوده و نقش مهمى در نشر اخلاق و فلسفه اصیل اسلامى و جهان بینى خاص قرآن , و تنظیم مبانى فقهى و تربیت شاگردانى مانند امام شافعى و تدوین مکتب داشته , موضع انقلابى برادرش زید را نیز تأ ییدمیکرده است چنانکه نقل شده امام محمد باقر ( ع ) میفرمود : خداوندا پشت من را به زید محکم کن .
و نیز نقل شده است که روزى زید بر امام باقر ( ع ) وارد شد , چون امام ( ع ) زید بن على را دید , این آیه را تلاوت کرد : یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله .
یعنى : اى مؤمنان , بر پاى دارندگان عدالت باشید و گواهان , خداى را .
آنگاه فرمود : انت و الله یا زید من اهل ذلک , اى زید , به خدا سوگندتو نمونه عمل به این آیهاى .
میدانیم که زید برادر امام محمد باقر ( ع ) که تحت تأ ثیر تعلیمات ائمه ( ع ) براى اقامه عدل و دین قیام کرد .
سرانجام علیه هشام به عبدالملک اموى ,در سال ( 120 یا 122 ) زمان امامت امام جعفر صادق ( ع ) خروج کرد و دستگاه جبار , ناجوانمردانه او را به قتل رساند .
بدن مقدس زید را سالها بر دار کردند و سپس سوزانیدند .
و چنانکه تاریخ مینویسد : گرچه نهضت زید نیز به نتیجهاى نینجامید و قیامهاى دیگرى نیز که در این دوره به وجود آمد , از جهت ظاهرى به نتایجى نرسید , ولى این قیامها و اقدامها در تاریخ تشیع موجب تحرک و بیدارى و بروز فرهنگ شهادت علیه دستگاه جور به شمار آمده و خون پاک شیعه را درجوشش و غلیان نگهداشته و خط شهادت را تا زمان ما در تاریخ شیعه ادامه داده است .
امام باقر ( ع ) و امام صادق ( ع ) گرچه به ظاهر به این قیامها دست نیازیدند , که زمینه را مساعد نمیدیدند , ولى در هر فرصت و موقعیت به تصحیح نظر جامعه درباره حکومت و تعلیم و نشر اصول اسلام و روشن کردن افکار , که نوعى دیگر از مبارزه است , دست زدند .
چه در این دوره , حکومت اموى رو به زوال بود و فتنه عباسیان دامنگیر آنان شده بود , از این رو بهترین فرصت براى نشرافکار زنده و تربیت شاگردان و آزادگان و ترسیم خط درست حکومت , پیش آمده بود و در حقیقت مبارزه سیاسى به شکل پایهریزى و تدوین اصول مکتب - که امرى بسیار ضرورى بود - پیش آمد .
اما چنان که اشاره شد , دستگاه خلافت آنجا که پاى مصالح حکومتى پیش میآمدو احساس میکردند امام ( ع ) نقاب از چهره ظالمانه دستگاه برمیگیرد و خط صحیح را در شناخت امام معصوم ( ع ) و امامت که دنباله خط رسالت و بالاخره حکومت الله است تعلیم میدهد , تکان میخوردند و دست به ایذاء و آزار وشکنجه امام ( ع ) میزدند و گاه به زجر و حبس و تبعید ... براى شناخت این امر , به بیان این واقعه که در تاریخ یاد شده است میپردازیم : در یکى از سالها که هشام بن عبدالملک , خلیفه اموى , به حج میآید , جعفر بن محمد , امام صادق , در خدمت پدر خود , امام محمد باقر , نیز به حج میرفتند .
روزى در مکه , حضرت صادق , در مجمع عمومى سخنرانى میکند و در آن سخنرانى تأ کید بر سر مسأ له پیشوایى و امامت و اینکه پیشوایان بر حق و خلیفههاى خدا در زمین ایشانند نه دیگران , و اینکه سعادت اجتماعى و رستگارى در پیروى از ایشان است و بیعت با ایشان و ... نه دیگران .
این سخنان که در بحبوحه قدرت هشام گفته میشود , آن هم در مکه در موسم حج , طنینى بزرگ مییابد و به گوش هشام میرسد .
هشام در مکه جرأ ت نمیکند و به مصلحت خود نمیبیند که متعرض آنان شود .
اما چون به دمشق میرسد , مأ مور به مدینه میفرستد و از فرماندارمدینه میخواهد که امام باقر ( ع ) و فرزندش را به دمشق روانه کرد , و چنین میشود .
حضرت صادق ( ع ) میفرماید : چون وارد دمشق شدیم , روز چهارم ما را به مجلس خود طلبید .
هنگامى که به مجلس او درآمدیم , هشام بر تخت پادشاهى خویش نشسته و لشکر و سپاهیان خود را در سلاح کامل غرق ساخته بود , و در دو صف دربرابر خود نگاه داشته بود .
نیز دستور داده بود تا آماج خانهاى ( جاهایى که درآن نشانه براى تیراندازى میگذارند ) در برابر او نصب کرده بودند , و بزرگان اطرافیان او مشغول مسابقه تیراندازى بودند .
هنگامى که وارد حیاط قصر او شدیم , پدرم در پیش میرفت و من از عقب او میرفتم , چون نزدیک رسیدیم , به پدرم گفته : شما هم همراه اینان تیر بیندازید پدرم گفت : من پیر شدهام .
اکنون این کار از من ساخته نیست اگر من را معاف دارى بهتر است .
هشام قسم یاد کرد : به حق خداوندى که ما را به دین خود و پیغمبر خود گرامى داشت , تورا معاف نمیدارم .
آنگاه به یکى از بزرگان بنى امیه امر کرد که تیر و کمان خود را به او ( یعنى امام باقر - ع - ) بده تا او نیز در مسابقه شرکت کند .
پدرم کمان را از آن مرد بگرفت و یک تیر نیر بگرفت و در زه گذاشت و به قوت بکشید و بر میان نشانه زد .
سپس تیر دیگر بگرفت و بر فاق تیر اول زد ... تاآنکه نه تیر پیاپى افکند .
هشام از دیدن این چگونگى خشمگین گشت و گفت : نیک تیر انداختى اى ابوجعفر , تو ماهرترین عرب و عجمى در تیراندازى .
چرامیگفتى من بر این کار قادر نیستم ؟ ...
بگو : این تیراندازى را چه کسى به تویاد داده است .
پدرم فرمود : میدانى که در میان اهل مدینه , این فن شایع است .
من در جوانى چندى تمرین این کار کردهام .
سپس امام صادق ( ع ) اشاره میفرماید که : هشام از مجموع ماجرا غضبناک گشت و عازم قتل پدرم شد .
در همان محفل هشام بر سر مقام رهبرى و خلافت اسلامى با امام باقر ( ع ) سخن میگوید .
امام باقر درباره رهبرى رهبران بر حق و چگونگى اداره اجتماع اسلامى و اینکه رهبر یک اجتماع اسلامى باید چگونه باشد , سخن میگوید .
اینها همه هشام را - که فاقد آن صفات بوده است و غاصب آن مقام -بیش از پیش ناراحت میکند .
بعضى نوشتهاند که : امام باقر را در دمشق به زندان افکند .
و چون به او خبر میدهند که زندانیان دمشق مرید و معتقد به امام ( ع ) شدهاند , امام را رها میکند و به شتاب روانه مدینه مینماید .
و پیکى سریع , پیش از حرکت امام از دمشق , میفرستد تا در آبادیها و شهرهاى سر راه همه جا علیه آنان ( امام باقر و امام صادق ع ) تبلیغ کنند تا بدین گونه ,مردم با آنان تماس نگیرند و تحت تأ ثیر گفتار و رفتارشان واقع نشوند .
با این وصف امام ( ع ) در این سفر , از تماس با مردم - حتى مسیحیان - و روشن کردن آنان غفلت نمیورزد .
جالب توجه و قابل دقت و یادگیرى است که امام محمد باقر ( ع ) وصیت میکند به فرزندش امام جعفر صادق ( ع ) که مقدارى از مال او را وقف کند , تاپس از مرگش , تا ده سال در ایام حج و در منى محل اجتماع حاجیها براى سنگ انداختن به شیطان ( رمى جمرات ) و قربانى کردن براى او محفل عزا اقامه کنند .
توجه به موضوع و تعیین مکان , اهمیت بسیار دارد .
به گفته صاحب الغدیر -زنده یاد علامه امینى - این وصیت براى آن است که اجتماع بزرگ اسلامى , در آن مکان مقدس با پیشواى حق و رهبر دین آشنا شود و راه ارشاد در پیش گیرد , واز دیگران ببرد و به این پیشوایان بپیوندد , و این نهایت حرص بر هدایت مردم است و نجات دادن آنها از چنگال ستم و گمراهى .
حضرت امام محمد باقر ( ع ) 19 سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زین العابدین ( ع ) زندگى کرد و در تمام این مدت به انجام دادن وظایف خطیر امامت , نشر و تبلیغ فرهنگ اسلامى , تعلیم شاگردان , رهبرى اصحاب و مردم , اجرا کردن سنتهاى جد بزرگوارش در میان خلق , متوجه کردن دستگاه غاصب حکومت به خط صحیح رهبرى و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعى و امام معصوم , که تنها خلیفه راستین خدا و رسول ( ص ) در زمین است , پرداخت و لحظهاى از این وظیفه غفلت نفرمود .
سرانجام در هفتم ذیحجه سال 114 هجرى در سن 57 سالگى در مدینه به وسیله هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست .
پیکر مقدسش را در قبرستان بقیع - کنارپدر بزرگوارش - به خاک سپردند .
فرزندان آن حضرت را هفت نفر نوشتهاند : ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق ( ع ) و عبدالله که مادرشان ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بکر بود .
ابراهیم و عبیدالله که از ام حکیم بودند و هر دو در زمان حیات پدر بزرگوارشان وفات کردند .
على و زینب و ام سلمه که از ام ولد بودند .
منابع قدرت در جمهوری اسلامی
گفته شد در تبیین اندیشه سیاسی مقام معظم رهبری در خصوص ساخت قدرت سیاسی، بایستی به سه مفهوم محوری؛ معنای قدرت، منابع قدرت و ابزار کنترل قدرت توجه کرد. در شماره گذشته با مفهوم شناسی قدرت از منظر معظم له آشنا شدیم. اینک به بررسی دومین مولفه محوری، یعنی منابع قدرت از منظر ایشان می پردازیم. به راستی چه عاملی باعث می شود یک فرد یا گروه یا نظام سیاسی از دیگری اطاعت کند؟ پاسخ به این سوال ما را به منابع قدرت رهنمون می سازد. هر آنچه که به وسیله آن یک فرد یا گروه یا نظام سیاسی بتواند فرد یا افرادی را به کاری وا دارد که اگر آن نبود، این صورت نمی گرفت، می توان آن را جزء منابع قدرت تلقی کرد. بسیاری از اندیشمندان علوم سیاسی قدرت را بر دو گونه عامل استوار می دانند: اجبار و اعتقاد. اجبار یعنی هر گونه عامل بیرونی که از خارج فشار می آورد تا شخص از طبقه فرمانروا اطاعت کند. این اجبار، غالباً جنبه مادی دارد. وجود پلیس، دادگاه و مجازات از یک سو و فشار آداب و رسوم و عرف و سنت یا نیروی تبلیغات از سوی دیگر، از مظاهر آن به شمار می روند. یکی دیگر از عوامل و سرچشمه های اطاعت شهروندان از قدرت مسلط، اعتقاد به نقش قدرت یا به دارندگان آن است. شهروندی که درستی، صحت، حقانیت و خدمتگزاری اربابان قدرت را باور داشته باشد، طبعاً به دستاوردها، مقررات و موازین وضع شده از سوی آنان و راه و روش های کارکرد هیأت حاکم، کم و بیش گردن می گذارد.
البته بخشی از این اعتقاد می تواند در اثر القا و یا توسط دستگاه تبلیغاتی دولت در فرد یا افراد ایجاد شود. بهترین شکل آن این است مردم به این باور برسند که حکومت برای خیر و صلاح عامه و ایجاد جامعه ای مرفه و آینده ای درخشان تلاش می نماید. در این صورت نظام سیاسی پایدار بوده، از پشتیبانی انبوه مردم بهره مند و با مخالفت های کمتری روبه رو خواهد شد. اما از دیدگاه مقام معظم رهبری، منابع قدرت در نظام مبتنی بر ولایت فقیه کاملاً متفاوت است. اجبار و اعتقاد توصیف شده جزء منابع چنین قدرتی نیست؛ زیرا در این صورت با توجه به شروط ولایت فقیه، حاکم اسلامی با کوچکترین ظلم و بی عدالتی از قدرت منعزل می شود. یکی از مهمترین منابع قدرت در نظام ولایت فقیه، اعتقاد مردمی به دین و شکل حکومت ناشی از دین است که موجب اعتماد مردم به حاکمیت و قدرت سیاسی می شود و در یک رابطه دوجانبه روز به روز حکومت اسلامی تقویت می شود. به عبارت دیگر ارزش های اسلامی مورد قبول مردم جزء منابع قدرت حاکم می شود: «ولایت در اسلام، ناشی از ارزش هاست؛ ارزش هایی که وجود آنها، هم آن سمت و هم مردم را مصونیت می بخشد.» از سوی دیگر، در نظام اسلامی، مردم مسلمانی که اعتقاد به ضرورت تشکیل و تداوم نظام سیاسی اسلامی دارند، مهمترین منبع قدرت محسوب می شوند. این منبع قدرت، یعنی اراده مردم است که موجب مقبولیت و در نتیجه تأسیس نظام اسلامی می شود. نظرات مقام معظم رهبری مستندی است بر ملاحظه نقش مردم به عنوان منبع مهم قدرت. ایشان همواره - چه در مسئولیت خطیر رهبری و چه در مسئولیت های قبلی - اهمیت خاصی برای مردم قائل شده اند: «در کشور ما، انقلاب از روز اول، همه نقش ها در همه امور را به مردم داده است.» تعمقی در آثار و اندیشه های معظم له نشان می دهد که ایشان علت ثبات و استحکام نظام سیاسی را در اتکای آن به آرای مردم می دانند که باعث خنثی سازی تمام نقشه های شوم دشمنان علیه ملت ایران شده است.
دکتر یدالله جوانى
اشاره:
در
پی انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری حوادثی در کشور رخ داد که نشانه های
پیدایی فتنه ای عمیق در جامعه اسلامی ایران بود. این فتنه بر امواج جنگ
نرمی سوار گردید که از سال های پیش دشمنان شناسنامه دار انقلاب و نظام
مقدس جمهوری اسلامی و ملت ایران به راه انداخته بودند. هم افزایی جنگ نرم
دشمنان خارجی با محوریت آمریکای جهانخوار، صهیونیزم بین الملل، برخی از
کشورهای اروپایی و مرتجعین منطقه با فتنه داخلی با محوریت افراطیون دوم
خردادی و سردمدارانی چون خاتمی، موسوی و کروبی، فضایی را ایجاد کرده بود
که تمامی مخالفین و معاندین نظام اسلامی از قبیل منافقین، سلطنت طلبان،
توده ای ها، لیبرال ها، ملی گراها، بهایی ها ، شیطان پرستان، اراذل و
اوباش و ... را امیدوار ساخته بود که ایران در آستانه یک تحول سیاسی قرار
گرفته و کار جمهوری اسلامی تمام شده است. بر اساس همین تحلیل غلط، سناریوی
حرمت شکنی عاشورای حسینی طراحی و اجرا گردید. خروش انقلابی ملت ایران در
نهم دی ماه با دو رویکرد محکوم کردم جریان نفاق و عوامل فتنه از یک طرف و
حمایت از نظام اسلامی و ولایت فقیه از طرف دیگر، نشان داد که دشمنان و
عوامل سرسپرده آنان تا چه اندازه به بیراهه رفته اند. این نوشتار در پی
تحلیل خروش انقلابی مردم در 9 دی ماه است.
اسلام فلسفه وجودی ایران
خلق
حماسه بزرگ و ماندگار نهم دی ماه با حضور و خروش انقلابی ده ها میلیون
ایرانی با غیرت در سراسر کشور، یک بار دیگر حقیقت بزرگی را آشکار ساخت.
ایرانیان در این روز به همه جهانیان این پیام را دادند که اسلام فلسفه
وجودی ایران است و ایران به برکت اسلام نفس می کشد و حرکت می کند.} مردم
ایران نشان دادند که اسلام، قرآن، امام حسین (ع)، عاشورا و ولایت فقیه ،
هویت ایرانی را تشکیل می دهد و هرگز اهانت به این هویت را برنمی تابند.{
صاحب نظران و کارشناسان مسایل راهبردی بر این اعتقاد هستند که هرگز نباید
هویت اصلی یک ملتی را مورد هجوم قرار داد. آنان بر این اعتقادند در صورت
هجوم به هویت اصلی که فلسفه وجودی یک ملت را تشکیل می دهد، آن ملت به خروش
آمده و با تمام توان از خود دفاع می کند. بر همین اساس، طی سال های اخیر،
هرگاه موضوع حمله نظامی به ایران از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی به میان
می آمد، با مخالفت جدی بخشی از کارشناسان و صاحب نظران آنها مواجه می
گردید. دلیل اصلی مخالفان حمله نظامی به ایران، در یک جمله خلاصه می شود.
جنگ و تجاوز نظامی، ایرانیان را منسجم کرده و متجاوز را شکست می دهد. آنان
بر این باور بودند که ایرانیان برای حفظ ایران، تمامی اختلافات را کنار
گذاشته و حول ولایت فقیه برای مقابله با متجاوز متحد می گردند. به همین
خاطر آنان از حمله نظامی به ایران تاکنون اجتناب کرده و با تهاجم فرهنگی و
جنگ نرم و از طریق فتنه انگیزی به دنبال رسیدن به مقاصد شوم خود بودند.
حوادث پس از انتخابات و ساختارشکنی ها در روزهای قدس، سیزده آبان، شانزده
آذر و در نهایت در روز عاشورا با چنین نگرشی طراحی و اجرا گردید. ورود بی
شرمانه و هتاکانه سرسپردگان و مزدوران اجانب به حریم دین و اعتقادات مردم
و شکسته شدن حرمت عاشورای حسینی، آنچنان با واکنش انقلابی مردمی عاشورایی
مواجه گردید که همگان فهمیدند دین و ارزش های دینی، اسلام و عاشورا، امام
حسین و ولایت فقیه برای مردم ایران از هر چیز دیگر با ارزش تر است.
همه آمده بودند
حماسه
حضور نهم دی ماه از ویژگی های بسیاری برخوردار بود. یکی از ویژگی های این
حضور حماسی، فراگیر بودن آن از جهت شرکت تمامی اقشار جامعه بود. در جنگ
نرم علیه جمهوری اسلامی و فتنه های پس از انتخابات دهم، عده ای تلاش کردند
اینگونه القا کنند که حکومت پشتوانه های مردمی خود را از دست داده و متکی
به سپاه و بسیج شده است. رسانه های غربی طی ماه های اخیر با بزرگنمایی
تجمعات مخالفان، به مخاطبین خود القا می کردند که مردم ایران در برابر
نظام اسلامی و رهبری آن ایستاده اند. حضور ده ها میلیون نفری مردم از
تمامی اقشار جامعه در تظاهرات پاسداشت حرمت عاشورا و دفاع از ولایت و نظام
اسلامی، بطلان تحلیل دشمنان و مخالفان را اثبات کرد. مصاحبه های خبرنگاران
با مردم، نشان می دهد که بسیاری از کسانیکه به میرحسین در انتخابات رأی
داده بودند، صف خود را از فتنه گران جدا کرده و در مقابل ساختارشکنان قرار
گرفته اند.
عاشورا جداکننده حق و باطل
عاشورای امام
حسین (ع) در سال 61 هجری، جبهه حق از جبهه باطل را به طور کامل جدا ساخت.
عاشورا نتیجه بی بصیرتی و فتنه ها بود، لکن خود عاشورا بصیرت افزایی کرد و
راه نجات را از راه ضلالت و گمراهی تمیز داد. قیام مختار و توابین و ده ها
قیام دیگر در جامعه اسلامی پس از عاشورای سال 61 هجری، نشان می دهد که خون
امام حسین(ع) و اصحاب با وفایش تا چه اندازه در ایجاد بصیرت موثر واقع شده
است. طی چند ماه اخیر جامعه انقلابی و اسلامی ایران با فتنه های پیچیده ای
روبه رو گردید و عده ای را به ویژه از خواص دچار تردید کرد. تردید و سکوت
خواص فتنه انگیزان را بسیار امیدوار کرده بود و آنان با ادعای خط امامی
تلاش می کردند تا مردم را همراه خود سازند. حوادث تلخ روز عاشورا که از
سوی بهائیت، منافقین، سلطنت طلبان و اراذل و اوباش و با زمینه سازی های
سران فتنه و با حمایت و پشتیبانی غربی ها به وقوع پیوست، ماهیت جریان فتنه
را برای تمامی آحاد جامعه آشکار ساخت. در واقع روز عاشورای امسال، مظلومیت
امام حسین (ع) در امتداد تاریخی همان حادثه سال 61 هجری سبب گردید تا
مرزهای جبهه حق و جبهه باطل در ایران اسلامی کاملاً روشن و شفاف گردد.
عاشورای امسال، صف عاشوراییان را از صف یزیدیان و صف انقلابیون اصیل از
مدعیان منحرف و وابسته به اجانب را کاملاً جدا ساخت. عاشورا در مردم ایران
بصیرتی ایجاد کرد تا ماهیت جریان های سیاسی و عوامل فتنه را به خوبی
بشناسند.
شعارهای مردم نشانه بصیرت آنان
مردم
مسلمان و انقلابی ایران با خروش و خشم مقدس عاشورایی خود، آرزوهای آمریکا،
صهیونیزم بین الملل و تمامی متحدین آنها را زیر پا لگدمال کردند.
پلاکاردها، پوسترها، دست نوشته ها و شعارهای آتشین و کوبنده مردم که از
عمق جان آنان برمی خاست، به خوبی ثابت کرد که تمام تلاش دشمنان در سال های
اخیر جز آب در هاون کوبیدن و مشت بر سندان زدن نبوده است.
شعارهایی
چون: «موسوی مرگت باد، کروبی ننگت باد»، «موسوی قاتل است، محاکمه اش واجب
است»، «ننگ بود نوکری آمریکا، ننگ بود سوزاندن خیمه ها»، «ما عاشق حسینیم،
دشمن میرحسینیم»، «موسوی، بی بی سی، عامل انگلیسی»، «موسوی منافق اعدام
باید گردد»، «کروبی بی سواد، عامل دست موساد»، «خاتمی، موسوی این آخرین
اخطار است»، «جنبش سبز اموی افشا باید گردد»، «خواص بی بصیرت، برائت
برائت» و «لعن علی عدوک یا حسین، کروبی، خاتمی و میرحسین» از یک طرف و
شعارهایی چون: «حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست»، «اینهمه لشکر
آمده، به عشق رهبر آمده»، «وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد، ارتش دنیا
نتواند که جوابم دهد»، «تا خون در رگ ماست، خامنه ای رهبر ماست» و «خامنه
ای خمینی دیگر است، ولایتش ولایت حیدر است» از طرف دیگر، نشان داد که مردم
با حضور ده ها میلیونی خود در سراسر کشور و حضور قریب چهار میلیون نفری
فقط در شهر تهران چه می خواهند.
فتنه گران مفسد فی الارض و محارب با خدا
از
نظر عاشوراییان و مردم ایران که در روز نهم دی ماه برای محکوم کردن جریان
نفاق و فتنه به صحنه آمده بودند، اغتشاشگران، آشوب طلبان و سران فتنه
مصداق مفسدفی الارض بودند. آیت الله علم الهدی عضو مجلس خبرگان رهبری و
امام جمعه مشهد که سخنران راهپیمایی عظیم مردم تهران بود، در بخش هایی از
سخنان خود که با تکبیر از عمق جان برخاسته مردم همراه شد، با اشاره به
حوادث اخیر و نقش سران فتنه گر در این حوادث، خطاب به عوامل اصلی فتنه
گفت: «اگر توبه نکنید، محاربید و مردم و نظام با شما به عنوان محارب
برخورد خواهند کرد.»
در قطعنامه پایانی این اجتماع باشکوه و میلیونی،
با محکوم کردن حرمت شکنی ها و خوش خدمتی اغتشاشگران و فتنه انگیزان به
صهیونیست ها، آمده است: «ما اعلام می کنیم اغتشاشگران و آشوبگران روز
عاشورا را که علیه قرآن، ارزش ها و مقدسات اسلامی و نظام جمهوری اسلامی
دست به توطئه زدند، مصداق بارز ضد انقلاب، مفسد فی الارض و محارب با خدا
می دانیم و از نهادهای مسئول خواهان شناسایی، محاکمه عاملان و مسببان این
حرمت شکنی و اشد مجازات برای آنان هستیم.»
سردرگمی رسانه های خارجی
حضور
حماسی و خروش انقلابی مردم عاشورایی ایران، تمامی رسانه های خارجی را دچار
بهت و سردرگمی کرد. این رسانه ها که طی ماه های اخیر تجمعات محدود مخالفین
و ساختارشکنان را با آب و تاب بازتاب داده و بعضاً از برخی از تجمعات
ضدانقلابی در تهران در روزهایی چون 61 آذر و 31 آبان و همچنین عاشورا به
صورت زنده و لحظه ای گزارش منتشر می ساختند، در قبال حضور دهها میلیونی
مردم ایران در واکنش به حرمت شکنی ضد انقلاب در روزهای عاشورا، کور و لال
شدند. این رسانه ها در واقع غافلگیر شدند و به دلیل توهمی که نسبت به
اوضاع ایران پیدا کرده بودند، هرگز انتظار نداشتند و تصور نمی کردند که
مردم ایران اینگونه وارد صحنه شده و متحد و منسجم بر مدار ولایت فقیه، به
مخالفت با ساختارشکنان و فتنه انگیزان و حامیان خارجی آنها بپردازند و از
نظام اسلامی و رهبر معظم انقلاب اسلامی دفاع کنند.
رسانه هایی چون VOA،
BBC، العربیه، الجزیره و رادیو فردا، هنگامیکه مجبور شدند از سر اضطرار
اخباری از این حضور ماندگار را منتشر سازند، براساس قاعده همیشگی خود که
از کوه کاه می سازند و کاه را کوه نشان می دهند، حضور دهها میلیونی مردم
ایران را، حضور هزاران نفری و حداکثر دهها هزار نفری معرفی کرده و آن را
نیز یک حضور دولتی نامیدند. این رسانه ها بر این نکته تکراری و مشابه
اصرار داشتند که به مخاطب خود بگویند، اینها کارمندان دولت بودند که با یک
روز مرخصی دادن به آنها و به وسیله اتوبوس به راهپیمایی آمده بودند. مضحک
تر آنکه اعلام کردند دولت با دادن ساندیس و ساندویچ مردم را به خیابان ها
کشانده بود !
پرونده فتنه بسته شد
راه مقابله با فتنه ایجاد
بصیرت در جامعه است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع دهها هزار نفر از
بسیجیان در چهارم آذرماه اشاره فرمودند که اساس کار دشمنان فتنه انگیزی
است و اساس کار ما باید ایجاد بصیرت باشد. حوادث تلخ عاشورای حسینی، بصیرت
انقلابی مردم ایران را به اوج رساند و مردم ایران به ماهیت واقعی جریان
فتنه و عوامل آن پی بردند. مردم ایران به خوبی فهمیدند که انتخابات و
موضوع تقلب در انتخابات همگی بهانه ای بود برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی
و به انزوا کشاندن جمهوری اسلامی که از سوی جبهه ای گسترده از دشمنان
خارجی و انقلابیون فرسوده و پشیمان از مبارزه دنبال شد. با فرو افتادن
پرده نفاق از چهره عوامل اصلی فتنه و مشخص شدن همراهی آنان با اغتشاشگران
و آشوب طلبان که عمدتاً سرنخ آنان در دستان بیگانه می باشد، باید گفت کمر
فتنه شکست و چشم او کور شد. مردم ایران اکنون از مراجع قضایی و دستگاه های
اطلاعاتی و امنیتی توقع دارند با آشوبگران، اغتشاشگران و عوامل اصلی فتنه
براساس قانون و شرع برخورد جدی شود. شواهد و قرائن حکایت از آن دارد که
این خواسته مردم با غیرت و عاشورایی ایران به زودی اجابت خواهد شد و این
رخداد به آن معناست که پرونده فتنه بسته شده است. فتنه انگیزان فقط در
محیط خاکستری می توانند به فتنه ادامه دهند و بر طبل باطل خود با ادعای حق
طلبی بکوبند. عاشورای امسال محیط خاکستری را شفافیت بخشید و ماهیت فتنه
گران را فاش ساخت و این شفافیت پرونده فتنه را بست و مردم در انتظار اقدام
مراجع قضایی هستند؛ اقدامی انقلابی که قطعاً از حمایت توده های میلیونی
مردم برخوردار خواهد بود.